اي پايه‌ي دانش از دلت عالي

شاعر : انوري

وي ديده‌ي بخشش از کفت روشناي پايه‌ي دانش از دلت عالي
يعقوب و نسيم و بوي پيراهنآمال و نسيم و بوي خلق تو
تا حشر فرو گرفته پيرامنپيراهن مدت تو دوران را
دست مه و آفتاب در گردنهمچون زه و جيب قدر و رايت را
بر پاي تو سر نهاده چون دامنايام گريز پاي سرگردان
اي در همه فن چو مردم يک فنآيا به چه فن توانمت ديدن
سر برزده قلتباني يعني مناز جيب کتان سنبليي تو